محسن بشارت

محسن بشارت

محسن بشارت

محسن بشارت

#شگردهای_جذابیت

چطور کاری کنی که در همان لحظه ی اول مخاطبت احساس کند سالهاست تو رامی شناسد؟

تکنیک سلام دوست قدیمی

وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنی.تصور کن که او یک دوست قدیمی است. چقدر بد که فراز و نشیب های زندگی شما دو نفر را از هم جدا کرد. ولی خواست خدا بود که این مهمانی، جلسه، انجمن تو را دوباره به دوست قدیمی گمشده ات رسانید!

این تجربه ی لذت بخش یک سری واکنش های زنجیره ای فوق العاده در تمام بدن تو ایجاد می کمد( از خم ابروهایت گرفته تاپنجه پاهایت و هرچیزی که بین این دو است!

محسن بشارت

بیماری اوتیسم بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارت های ارتباطی تأثیر می گذارد. علائم بیماری اوتیسم در سال های اول عمر بروز می کند، عوامل مختلفی در بروز بیماری اوتیسم نقش دارند اما مهمترین علت اوتیسم توارث است. بنظر می رسد که تعداد کودکان مبتلا به بیماری اوتیسم درحال رشد است. بیماری اوتیسم در پسران شایع تر از دختران است.

بیماری اوتیسم یک شرایط پیچیده عصبی و رفتاری و اختلالاتی در تعاملات اجتماعی و رشد کلامی و مهارت های ارتباطی همراه با رفتارهای تکراری و سخت است و به دلیل زیادی علائم این بیماری،آن را اختلال طیف اوتیسم (ASD) می نامند.

این بیماری شامل اختلال در طیف وسیعی از علائم و مهارت ها در سطوح مختلف است و درجات مختلفی دارد و ممکن است تنها یک نقص ساده باشد،که زندگی طبیعی بیمار را دچار مشکل میکند یا ممکن است،دچار ناتوانی های شدید شود که در آن به مراقبتهای اساسی نیاز است ؛

یک کودک مبتلا به بیماری اوتیسم چه تفاوت های رفتاری دارد ؟

این کودکان مشکلات ارتباطی دارند،و احساسات و تفکرات دیگران را درک نمیکنند بنابراین ،برای آنها مشکل است که احساساتشان را از طریق کلمات ،ژست ها،حالات صورت،یا حتی لمس کردن بیان کنند.

یک کودک اوتیسمی بسیار حساس است و ممکن است در مواجهه با صداها،تماس،بو ها،یا دیدن مناظری که برای دیگران عادی است ،دچار مشکلات جدی و یا دردناک شوند.

آنها ممکن است حرکات بدنی تکراری و تقلیدی،مانند تاب خوردن،قدم زدن،یا دست زدن را انجام دهند و نسبت به افراد واکنش های غیر معمول انجام دهند.یا به اشیاء وابستگی شدید پیدا کنند و یا رفتارهای پرخاشگرانه داسته باشند و به خودشان آسیب بزنند.

بعضی موقع ها ممکن است هرگز متوجه افراد،اشیاء یا فعالیت های افراد خود نشوند.

بعضی از این کودکان ممکن است،دچار تشنج های شدید شوند،که در بعضی از موارد این تشنج ها در دوران بلوغ رخ میدهد.

بعضی از آنها تا حدی دچار مشکلات شناختی هستند.

بر خلاف اغلب مشکلات شناختی معمول که با تاخیر در تمامی زمینه های رشد شناخته میشود،اوتیسمی ها اما گاهی مهارت های مختلفی دارند مانند:طراحی،ساخت موسیقی،حل کردن مسائل ریاضی،و یا حفظ کردن برخی مطالب سنگین و در تست های هوش غیر کلامی دارای هوش متوسط و یا حتی بالایی هستند.

علائم بیماری اوتیسم:

علائم این بیماری،معمولا در سه سال اول زندگی،خود را نشان میدهد،و برخی از کودکان از بدو تولد این علائم را بروز میدهند ؛ عده ای دیگر در ابتدا معمولی و نرمال هستند اما از هیجده تا سی و شش ماهگی به بعد،به یکباره علائم این بیماری را نشان میدهند. امروزه مشخص شده است ،که در بعضی از افراد ناهنجاری های اجتماعی و ارتباطی،تا وقتی در جامعه حضور پیدا نکنند،نشان داده نمیشود.

اوتیسم در پسران چهار برابر بیشتر از دختران است،هیچ محدودیت نژادی،قومی،یا اجتماعی ندارد ؛ این بیماری روند رو به رشدی دارد و علت رشد بیماری،و دلیل بروز آن هنوز مشخص نشده است.

اوتیسم،تنها یک سندروم است،که به عنوان اختلالات طیف اوتیسم شناخته میشود سایر اختلالات مربوط به ارتباطات اجتماعی با بیماریهای که اکنون در محدوده این طیف،شناخته میشوند.عبارتند از:

اختلالات در خود ماندگی این همان چیزی است که با شنیدن کلمه اوتیسم به ذهن ها خطور میکند.

به اختلال در برقراری ارتباطات ،تعاملات اجتماعی،بازی های تخیلی در کودکان زیر 3 سال اختلال در خود ماندگی گفته میشود.

 

۱. شستن دست‌ها

شستن وسواسی دست‌ها یا استفاده‌ی بیش از اندازه از مواد ضدعفونی‌کننده‌ی دست به حدی در افراد مبتلا به OCD شایع است که یکی از دسته‌بندی‌های بیماری OCD “شویندگان” نام گرفته‌است و به طور گسترده‌ای پذیرفته شده‌است. اصرار بر شستن دست‌ها معمولا ناشی از ترس از میکروب‌ها است (شایع‌ترین وسواس دیده‌شده در افراد مبتلا به OCD)، اما می‌تواند در ترس از بیمار کردن دیگران یا کثیف و غیر اخلاقی بودن ریشه داشته باشد.

۲. حساسیت زیاد در مورد نظافت هم یکی از نشانه های وسواس فکری عملی است

افراد مبتلا به OCD که در گروه “شویندگان” قرار می‌گیرند همچنین به طور وسواسی اهل نظافت هستند. درست مانند شستن دست‌ها، تمیز کردن منزل نیز اغلب یک راه کاهش “ترس از میکروب” یا احساس کثیف بودن است. اگر چه تمیز کردن می‌تواند به دور شدن این افکار وسواسی کمک کند، اما آرامش پس از تمیز کردن زمان زیادی طول نمی‌کشد، و در غالب مواقع دفعه‌ی بعد، فرد نیاز قوی‌تری به تمیزکردن در خود حس می‌کند.

۳. رفتارهای تکراری یکی از نشانه های وسواس فکری عملی است

رفتارهای تکراری (سه، چهار، یا حتی ۲۰ بار سر زدن به فر برای اطمینان از این‌که خاموش است یا نه، یا این‌که درب جلویی قفل است یا نه) شایع‌ترین وسواس‌های مرتبط با OCD هستند و نزدیک به ۳۰ درصد از افراد مبتلا به این اختلال را تحت تاثیر قرار می‌دهند. مانند دیگر رفتارهای تکراری، وارسی کردن نیز ممکن است ناشی از انواع وسواس باشد، اعم از ترس آسیب دیدن تا احساسات عمیق بی‌مسئولیتی.

۴. محاسبه کردن

برخی از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی وظایف‌شان را بر اساس یک الگوی عددی خاص انجام می‌دهند یا در هنگام انجام کارهای روزانه (مانند بالا رفتن از پله یا تمیز کردن)، در ذهن‌شان مشغول شمردن می‌شوند. این رفتارها ممکن است ناشی از خرافات باشند. به عنوان مثال، اعتقاد به این که عدد هفت خوب است ممکن است باعث شود شخص با خود فکر کند که اگر هفت قدم برندارد، ممکن است به خودش یا شخص دیگری آسیب وارد کند

۵. سازماندهی

افراد مبتلا به OCD می‌توانند سازماندهی را در سطح کمال بر عهده بگیرند. رزیمانسکی می‌گوید، “همه چیز باید درست و مناسب باشد، همه چیز باید درست و مناسب به نظر برسد، متقارن باشد، اعداد اقلام به درستی ترتیب داده شده باشد.” این حالت ایراد‌گیری اغلب ناشی از وسواس در مورد نظم و تقارن است.

۶. ترس از خشونت از نشانه های وسواس فکری عملی است

همه‌ی آدم‌ها افکار زودگذری در مورد احتمال خشونت دیدن یا بروز سایر بداقبالی‌ها دارند. تحقیقات نشان می‌دهند که هرچه بیش‌تر برای جلوگیری از چنین افکاری تلاش کنید، آنها بیش‌تر در سرمان رژه می‌روند – و این به ویژه در مورد افراد مبتلا به OCD درست به نظر می‌رسد. زیمانسکی می‌گوید، ” آنها ممکن است بیش‌تر از بقیه برای سرکوب این افکار تلاش کنند. یا ممکن است نسبت به آنها واکنش شدیدتری نشان بدهند چون می‌دانند که این افکار قابل قبول نیستند.”

۷. افکار ناخواسته‌ی جنسی

درست مثل افکار خشونت‌آمیز، بروز مداوم افکار ناخواسته در مورد رفتار جنسی نامناسب یا تابو اغلب در OCD رخ می‌دهد. بیماران ممکن است برای یک لحظه تصور کنند که آنها در حال لمس کردن همکارشان یا مورد تجاوز قرار دادن یک کودک هستند یا ممکن است تصور کنند که همجنس‌گرا هستند نه دگرجنس‌گرا (یا برعکس).

۸. حساسیت بیش از اندازه نسبت به روابط

افراد مبتلا به OCD به طور وسواس‌گونه‌ای روابط خود را با دوستان، همکاران، شریک عشقی، و اعضای خانواده‌شان موشکافی می‌کنند. برای مثال، آنها ممکن است به مدت طولانی در مورد این‌که آیا حرفی که بدون توجه در محل کار بیان کردند، باعث ناراحتی همکارشان شده یا نه فکر کنند، یا این‌که آیا یک سوء تفاهم کوچک باعث از بین رفتن یک رابطه‌ی عاشقانه می‌شود یا نه. این ساختار فکری ممکن است حس اغراق‌آمیزی از مسئولیت‌پذیری و دشواری در پذیرش عدم قطعیت را منعکس کند.

۹. از نشانه های وسواس فکری عملی دائما به دنبال تایید دیگران بودن است

یکی از شیوه‌های افراد مبتلا به OCD برای کاهش دادن اضطراب‌شان این است که مدام نظر دوستان و خانواده‌شان را می‌پرسند. به عنوان مثال اگر آنها در یک مهمانی دستپاچه شوند و اشتباهی بکنند، بارها و بارها ممکن است از دوست‌شان بخواهند که جریان را برای‌شان تعریف کند. درخواست ارزیابی کردن از دوستان ( “آیا خانه‌ی من کثیف به نظر می‌رسد؟”) نیز می‌تواند یک استراتژی برای اجتناب از رفتارهای وسواسی باشد.

۱۰. نفرت داشتن از سر و وضع خود

اختلال خودزشت‌انگاری (BDD) یک اختلال مربوط به OCD که در آن فرد مبتلا روی بخشی از بدن خود که به نظرش غیر طبیعی یا غیر جذاب است (اغلب بینی، پوست، یا مو) متمرکز می‌شود. (بر خلاف اختلالات خوردن، BDD شامل تمرکز روی وزن یا تغییرات رژیم غذایی نمی‌شود.) افکار وسواسی در ارتباط با BDD بسیار شبیه به افکار وسواسی دیده شده در OCD هستند. بسیاری از افراد مبتلا به BDD به OCD هم مبتلا هستند و در مورد پاکیزگی بدن‌شان و این‌که ظاهرشان چه‌طور به نظر می‌رسد، نگرانی دارند.

#محسن بشارت

اختلال وسواس فکری یا عملی، یک اختلال اضطرابی مزمن است که با اشتغال ذهنی مفرط در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمال طلبی همراه است، تا حدی که به از دست دادن انعطاف پذیری، صراحت و کارایی می‌انجامد.

در اختلال وسواسی-فکری عملی افکار وسواس‌گونه و اضطراب اورو ترس با وسواس‌های عملی همراه می‌شود. این وسواس‌های عملی کارهایی وسواس‌گونه هستند که شخص برای کوشش در راه کاهش وسواس‌های فکری خود انجام می‌دهد. این کردارها تکراری و کلیشه‌ای و تا اندازه‌ای غیرارادی هستند.طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی 5-DSM، اختلال وسواسی -جبری و اختلالات مرتبط شامل اختلال وسواسی- جبری OCD، اختلال بدریخت انگاری بدن، تختلال ذخیره سازی اختلال کندن مو، اختلال خراشیدن پوست، اختلال وسواسی -جبری و اختلالات ناشی از مواد/دارو، اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط ناشی از بیماری طبی، اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط معین دیگر و اختلال وسواسی-جبری و اختلالات مرتبط نامعین می‌باشد. طبق ملاک‌های راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی برای اختلال وسواسی، به دو گونه فکری و عملی تعریف می‌شود.

 

وقتی اسم بیماری روانی به میان می آید احساس ناخوشایندی به ما دست می دهد، ولی بسیاری از این بیماری های روانی با خود قدرت های فرا انسانی را به بیمار می بخشند که ممکن است در تغییر دیدگاه نسبت به بیماران روانی سهم بسزایی داشته باشد

بدون شک کسی دوست ندارد به او بیمار روانی گفته شود یا حتی با خود فکر کند که نشانه هایی از بیماری روانی در او دیده می شود، چه برسد به این که واقعاً به چنین اختلالاتی دچار شده و با عواقب آن روبرو گردد. شاید بتوان ادعا کرد که کمتر کسی پیدا می شود که از اختلالی روانی، هر چند کوچک و بی اهمیت، رنج نبرد. در چنین مواردی ممکن است اطرافیان و حتی خود فرد نیز از اختلال روانی اش بی خبر باشند. در کل می توان گفت که تمامی افراد فکر می کنند که بیماری های روانی هیچ جنبه ی مثبتی نداشته و هیولاهایی هستند که انسان را در کام خود فرو می برند.

وقتی اسم بیماری روانی و شخص روانی به میان می آید احساس ناخوشایندی به ما دست می دهد، انگار که با یک بیماری هولناک یا یک هیولا روبرو شده ایم. به همین دلیل شاید بدترین توهین به هر شخصی این باشد که او را روانی نامیده، یا گفت که مشکل روانی دارد و باید به روانشناس و روان درمانگر مراجعه نماید. بیماری های روانی تاثیرات و انگ های ناخوشایند اجتماعی با خود به همراه دارند. در آینده شاید دیگر شاهد دیدگاه منفی این چنینی به بیمارانی که از اختلالات روانی رنج می برند نباشیم زیرا مشخص شده که این بیماری های روانی گاه با اثرات جانبی بسیار مفیدی همراه هستند.

مطالعات متعدد نشان داده که برخی از اختلالات روانی با خود نعمت ها و قابلیت های ذهنی را به ارمغان می آورند که هر انسانی آرزوی داشتن آن ها را دارد و قابلیت هایی فراانسانی شناخته می شوند. در ادامه قصد داریم شما را با برخی از بیماری های روانی آشنا کنیم که همراه با خود قدرت های فرا انسانی خارق العاده ای را به ارمغان خواهند آورد.

۱- اختلال هویت تجزیه ای می تواند احساس درد را در شما از بین ببرد

بیماری روانی «اختلال هویت تجزیه ای» (Dissociative identity disorder) معمولاً در فیلم ها و سریال ها به شیوه ای گیج کننده و ناخوشایند به تصویر کشیده می شود. در فیلم ها افراد دارای این اختلال روانی معمولاً شخصیت های جداگانه داشته و هر کدام از این شخصیت ها با افکار متفاوت خود اتفاقات عجیب و غریب و باورنکردنی را در اجتماع رقم می زنند. اما این بیماری در انجام دادن کارهای خطرناک و غیرمعمول خلاصه نمی شود. در واقع مغز این افراد تجربیات و احساسات ناخوشایند را با تغییر دادن ماهیت آن ها سرکوب می نماید. اما اخیراً روانشناسان دریافته اند که این روش در واقع راهی برای مقابله با شرایط ناخوشایند و نامطلوب روانی است. بدین ترتیب شخص برای این که از درد و رنج عاطفی خلاصی یابد خود را شخصیتی دیگر فرض می کند.

اما در هر صورت این نوع اختلال یک اختلال روانی به شمار می آید زیرا فرد شخصیت های متقاوتی را به خود می گیرد که در واقع متعلق به او نیست. وقتی که یک شخص مبتلا به این اختلال دچار تجزیه شخصیتی می شود، مغزش به طور کامل آن ها را گول زده تا باور کنند که شخص دیگری هستند، بدون این که از دوران استراحت و خوشگذرانی ذهنی شان در کالبد یک شخصیت دیگر غیر از خود، کوچکترین خاطره ای به یاد داشته باشند. برای مثال وقتی که شخصی به نام ماری برای اجتناب از احساسات دردناک دچار دوقطبی شدن شخصیت می شود، دیگر خاطرات دورانی که شخصیت سوزان سکان هدایت رفتارهای او را بدست گرفته است را به یاد نخواهد آورد.

همچنین این اختلال ممکن است باعث شود که مغز فرد طوری رفتار کند که شخص احساس درد فیزیکی نیز نداشته باشد.در واقع در چنین شرایطی این اختلال با تغییر هویت فرد باعث می شود که خاطرات ناگوارش را فراموش کند؛ چه آن خاطره آزار روحی از یک آزار جسمانی باشد و چه آسیب روحی از نجات از یک تصادف که نزدیک بوده باعث مرگ وی شود. کسانی که در یک حادثه ی تصادف یا واقعه ی مرگبار بوده اند چنین تجربه ای را درک خواهند کرد.

۲- اختلال شخصیت وسواسی جبری باعث می شود حافظه ی قدرتمندی داشته باشید

مطالعات انجام گرفته بر روی افراد شدیداً وسواسی نشان داده که بین به یادآوری سریع کلمات و میزان وسواس و اضطراب ارتباط وجود دارد. در این مطالعه به مشارکت کنندگان در تحقیق ۳۲۰ کلمه ی بامعنی و ۱۴۰ کلمه ی بی معنی داده شد.در ۲۸۰ کلمه تکرار شده تمامی گروه ها نتیجه ی مشابهی داشتند اما افرادی که دچار «اختلال شخصیت وسواسی جبری» (Obsessive-Compulsive Disorder) بودند بسیار سریع تر  و با دقت بیشتری کلمات را به یاد می آوردند.

انباشته کردن (ذخیره کردن) معمولاً پدیده ای است که در افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی جبری دیده می شود اما این موضوع تنها در مورد اشیاء نخواهد بود. «انباشته کردن خاطرات» نیز روشی دیگری از انباشته کردن است که معمولا در میان این بیماران دیده می شود. این روش به صورت اجباری و به عبارت دیگر غیرارادی رخ می دهد زیرا افراد مبتلا به این اختلال به صورت بیولوژیکی توجه بیشتری به جزییات ریز خاطرات و حافظه خود دارند که معمولاً در میان افراد عادی دیده نمی شود.

عصب شناسان پس از اسکن مغز افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری دیدند که بخش هایی از مغز این افراد که مربوط به یادآوری تکراری خاطرات بود نسبت به افراد معمولی بزرگ تر است که به شکل گیری خاطرات بیشتری از اتفاقات گذشته منتهی می شود.مطالعاتی که در دانشگاه ایروین انجام شده نشان می دهد که افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی اجباری دارای توانایی یادآوری اطلاعات فراتر از مغز یک انسان عادی هستند. به عبارت دیگر زمانی که مغز یک شخصیت وسواسی در حال پردازش وسواس است می تواند هر چیزی که در مورد آن وسواس وجود دارد را به سرعت به یاد بیاورد.

۳- اختلال کم توجهی- بیش فعالی می تواند شما را به یک نابغه ی خلق تبدیل کند

افرادی که به اختلال کم توجهی- بیش فعالی (Attention deficit hyperactivity disorder) دچار هستند معمولاً قبل از خوردن صبحانه نیز ایده های خلاقانه ی زیادی خواهند داشت که از تمام ایده های خلاقانه ی یک فرد معمولی در تمام طول روز نیز بیشتر خواهد بود. در واقع این اختلال باعث می شود که ریسک پذیری شخص افزایش یابد که به خلاقیت ذهنی فرد منجر خواهد شد. اغلب این افراد به اشتباه به آرام و قرار نداشتن منفی و کمبود توجه متهم می شوند اما آن ها دلایل خوبی برای بی قراری و کم توجهی به مسایل اطراف دارند.

مغز افراد دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی هیچ بردباری در برابر چیزهای که علاقه ای به آن ها ندارد نخواهد داشت و بدون خستگی و آرامش در جهت تمرکز کردن بر روی چیزهایی که علاقه داشته و معمولاً دارای مقادیر بالایی ریسک هستند تلاش خواهد کرد. به همین دلیل مغز متفکر همیشه ریسک پذیر بوده، نرمال بودن را به چالش کشیده و برای دیدن چیزها از زاویه ای جدید باورهای عمومی را نمی پذیرد. اگر چه ممکن است در درس هندسه نمره بالایی دریافت نکند اما بدون شک اولین دانش آموز در کلاس خواهد بود که می پرسد:” دلیل منطقی برای یاد گرفتن این مبحث چیست؟”. مغز این افراد به جای این که مثل دیگر افراد به راحتی قبول کند که دو بعلاوه دو در نهایت چهار خواهد شد، به دنبال پیدا کردن راهکارها و پاسخ های خلاقانه می گردد.

این افراد معمولاً در شرایط بحرانی و خطرناک سریع تر تصمیم می گیرند به همین دلیل شانس بقای آن ها در چنین مواردی نسبت به یک شخص عادی بسیار بیشتر است. حتی این افراد در بسیاری از موارد قبل از این که از تصمیم خود شناخت کاملی داشته باشند به طور غیرارادی و ناخودآگاه عکس العمل های خلاقانه انجام می دهند. نمی توان عکس العمل های این افراد را پیش بینی کرد زیرا آن ها همواره از روش های خلاقانه استفاده می کنند. در واقع مغز افراد دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی مقدار بسیار زیادی به اتفاقات و محرک هایی که محیط اطراف به آن ها وارد می کند وابسته است.

آن ها همیشه در حال رویاپردازی و امتحان احتمالات در ذهن خود هستند به همین دلیل در حوزه ی موسیقی و نویسندگی و کارهای دستی خلاقیت بسیار بالایی داشته و معمولاً موفق هستند. تاریخ نیز نشان داده که افراد دارای چنین اختلالی معمولاً افراد موفقی در کار بوده اند. از افراد سرشناس مبتلا به این اختلال می توان به لرد بایرون، کورت کوبین، جاستین تیمبرلیک، ویل اسمیت و مایکل فلپس اشاره کرد.

۴- شخصیت دوقطبی می تواند شما را دارای قدرت مقاومت خارق العاده، همدلی شدید و قدرت بویایی بی نظیری کند

بر اساس مطالعات انجام گرفته افراد دارای اختلال شخصیت دو قطبی (Bipolar disorder) معمولاً دارای قدرت همدردی، معنویت و انعطاف بالایی هستند. همدردی چیزی است که در اعماق مغز ما رخ داده و باعث می شود که دردهای دیگران را حس کنیم و این حس در افراد دارای اختلال شخصیت دو قطبی نسبت به دیگر افراد بسیار قوی تر است. تاثیر پدیده «واقعی بینی افسرده کننده» که در بیماران دارای شخصیت دو قطبی باعث می شود که این افراد تصویر واقعی تری از دنیای اطرافشان داشته باشند و در دراز مدت این دیدگاه ها و تصورات تکراری می تواند ان را انعطاف پذیرتر و مقاوم تر سازد.

اتفاقی رخ می دهد و شما تجربیات و تصورات خاصی را خواهید داشت و در صورت تکرار این اتفاق، افراد دارای اختلال دو قطبی بودن شخصیت انعطاف و استقامت بیشتری در برابر این موضوع خواهند داشت. بیش از ۹۰ درصد افراد معنویت خود را منبع آرامش خود در مواجهه با دنیای پر از آشوب می دانند اما افراد دارای اختلال دو قطبی شخصیت بیش از بقیه آرامش خود را در این حوزه جستجو می کنند. این افراد به دلیل حس های قوی معنوی خود در آرامش ها و درمان های معنوی قوی تر و بهتر از دیگر افراد عمل می کنند. از آن جایی که افراد دارای اختلال دو قطبی شخصیت عواطف و احساسات بسیار قوی دارند این موضوع در مورد حس های دیگر نیز صدق می کند و برای مثال این افراد معمولا از حس بویایی بسیار قوی برخوردار هستند.

یکی از نشانه های اختلال دو قطبی شخصیت حساسیت شدید است و افراد دارای این اختلال معمولاً حساسیت شدیدی به بو دارند. در واقع این افراد بوهایی که با اتفاقات و تجربیات خاص در ارتباط هستند را خیلی سریع تشخیص داده و با استفاده از این حساسیت می توانند خاطرات بسیاری را به یاد بیاورند. قدرت های فراانسانی در افراد دارای شخصیت دو قطبی محدودیت های ظاهری یک «مغز سالم» را نادیده می گیرند و این افراد می توانند تجربیاتی داشته باشند که در یک انسان معمولی دیده نمی شود.

۵- اختلالات روان پریشی می تواند مهارت باورنکردنی در حل مسائل ریاضی به شما بدهد

بر اساس مطالعات انجام گرفته در دانشگاه ریکیاویک ایسلند، بسیاری از افرادی که از توانایی های خارق العاده ای در زمینه ی حل مسائل ریاضی برخوردارند، دارای جنبه هایی از بیماری روان پریشی هستند. به عبارت ساده تر در میان دانشجویانی که در این دانشگاه حضور داشته و بهترین نمرات را در دروس ریاضی دریافت کرده بودند نشانه های مشترکی از بیماری روان پریشی دیده می شدو بسیاری از استادانی که در زمینه ی حل مسائل ریاضی از دیگران برتر بودند سابقه ی بستری شدن در بیمارستان های روانی را داشتند. جان نَش یکی از سرشناس ترین ریاضیدانان دوران ما، از اختلال اسکیزوفرنی رنج می برد.

درک تصویری نابهنجار نش به مغز او اجازه می داد که ریاضی را از دیدگاهی ببیند که هیچ معلم یا استاد ریاضی نمی توانست تصور آن را بکند. زندگی نش در فیلم «ذهن زیبا» (A Beautiful Mind) در سال ۲۰۰۱ با هنرمندی راسل کرو به تصویر کشیده شد. این فیلم نشان می داد که افراد دارای توانایی خارق العاده در حل مسائل ریاضی، جنبه هایی از دیوانگی، جنون و اسکیزوفرنی را در خود دارند. در واقع نورون های مغز افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، درک تصویری بسیار متفاوتی پیدا می کنند و البته در برخی از موارد می توانند واقعیت را طوری تغییر دهند که به نتایج مثبت و خوشایندی منتهی شود و این همان چیزی است که ریاضیدانان در استقرا و نتیجه گیری های ریاضی به آن نیاز دارند.

۶- اضطراب می تواند فرد را به شدت باهوش کند

ذهن های مضطرب و مشوش همواره در حال سیر و سرگردانی هستند. فرد مضطرب برای یک بیدار شدن ساده و بیرون رفتن از اتاق نیز از قبل برنامه ریزی می کند و فکر می کند این موضوعات ساده ممکن است خطرات بالقوه ای را بر سر راه او قرار دهند. به عبارت دیگر در هر لحظه تئوری های توطئه بسیاری در ذهن فرد مضطرب وجود دارد. اما این نوع تفکر، روشی جادویی برای مجبور کردن مغز به شکل دادن مسیرهای ارتباطی جدید است. برای مثال بر اساس مطالعاتی که بر روی یهودیان اشکنازی صورت گرفته، که میزان اضطراب در میان آن ها بسیار زیاد است، این گروه قومی معمولاً ضریب های هوشی بالایی دارند.

مطالعات دیگر نیز وجود رابطه بین ضریب هوشی و اضطراب را تایید کرده اند. روی هم رفته می توان ادعا کرد که اختلالات اضطرابی ارتباط مستقیم و باورنکردنی با مهارت های زبانی دارند. همچنین مشخص شده افرادی که به اضطراب اجتماعی دچارند، همدردی بیشتری نسبت به سایرین دارند که به هوش عاطفی بالا و مهارت های زبانی آن ها دلالت دارد. در مورد مهارت زبانی بالا در این افراد باید گفت وقتی که فرد مضطرب می خواهد تمامی احساسات و افکار مضطربانه ی خود را به زبان بیاورد، مغز مضطرب او باید تمامی ترس و نگرانی ها را به یاد بیاورد که به قدرت یادآوری و حافظه بیشتر و مهارت های تفکر انتقادی منجر خواهد شد. 

۷- سندروم توره می تواند دقت باورنکردنی را به ورزشکاران ببخشد

سندورم توره (Tourettes) معمولاً در فیلم ها و سریال ها به شیوه ی نادرستی و به عنوان یک رفتار زننده و ادا کردن حرف های رکیک بدون این که کنترلی روی آن ها وجود داشته باشد به تصویر کشیده می شود. اما مطالعات نشان داده که در ذهن افراد مبتلا به سندروم توره نبردی شناختی و بی پایان بین وسوسه ها و تلاش برای کنترل کردن وسوسه های ناخوشایند وجود دارد. این موضوع باعث می شود که فرد وقتی به صورت فعال در حال جدا کردن وسوسه های خوشایند از ناخوشایند است از قدرت شناختی بالایی برخوردار باشد و بر روی هر وسوسه خاص هزاران بار بیشتر از یک شخص معمولی تمرکز کند.

برخی از افراد مبتلا به این سندروم مانند تیم هاوارد، دروازه بان مشهور، می توانند این وسوسه ها را به شیوه هایی فراانسانی کنترل کنند. این همان چیزی است که باعث می شد دقت دیوید بکهام در زمین و شوت کردن توپ به سمت دروازه به مقدار بسیار زیادی افزایش یابد. این اختلال در میان بسیاری از ورزشکاران مشهور دیده می شود که قدرت و دقت آن ها را به شدت افزایش داده است.

۸- افسردگی شما را خلاق خواهد کرد

بر اساس مطالعات موسسه کارولینسکا، افرادی که در زمینه های کاری که نیاز به خلاقیت بالایی دارد کار می کنند احتمال این که به افسردگی دچار شوند بسیار بیشتر است. نویسندگان مشهور معمولاً خود را در اتاق هایشان حبس می کنند و تنها آشوب همه جانبه ی درونیشان است که آن ها را همراهی کرده و با آن ها هم صحبت می شود، به همین دلیل این افراد معمولاً به افسردگی دچار می شوند یا هستند. اگر چه نمی توان افسردگی را ستود اما نمی توان تاثیرات خلاقانه ی آن را نیز انکار کرد. برای مثال ونسان ون گوگ آنقدر افسرده بود که گوشش را کند و برای معشوق سابقش فرستاد اما می توانست تمام افسردگی های و افکار ناخوشایندش را در قالب هنر نقاشی بروز دهد.

همین موضوع نیز در مورد ادوارد مانش و تابلو مشهور «جیغ» صدق می کند. ون گوگ و مانش تنها هنرمندانی نبودند که به افسردگی دچار بودند. چارلز دیکنز، ارنست همینگوی، ویرجینیا وولف، تنسی ویلیامز، سیلویا پلت، و شاید همه ی نویسندگان اطرافمان به نحوی از اختلال افسردگی رنج می بردند. شاید بتوان ادعا کرد که بدون افسردگی هنری نیز وجود نداشت!

۹- اوتیسم می تواند شخص را به یک شخصیت دانا با ظاهری عقب افتاده تبدیل کند

وقتی که به اوتیسم فکر می کنید شاید اولین چیزی که به ذهنتان بیاید فیلم «مرد بارانی» (Rain Man) با حضور تام کروز و برادر اوتیسمی اش داستین هافمن باشد. در واقع هوشی که هافمن در فیلم در زمینه ی خواندن کارت های بازی دارد در میان بیماران اوتیسمی چیز غیرطبیعی نیست. معمولاً ۱۰ درصد از افراد دارای اختلال اوتیسم در زمره ی افراد با هوش خارق العاده در زمینه ای خاص قرار می گیرند. در واقع مهارت ریاضی این افراد حتی دانشمندان را نیز متحیر کرده است.

بر اساس مطالعات گسترده ای که در دانشگاه کمبریج صورت گرفته، افرادی که در حوزه ی علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی فعال هستند نسبت به افراد شاغل در دیگر حوزه ها نشانه های ابتلا به اوتیسم بیشتری داشته اند یا به عبارت بهتر در طیف آزمایشی اوتیسم نمرات بالاتری را بدست آورده اند. اگر چه این افراد را نمی توان اوتیسمی نامید اما احتمال این که اختلال افسردگی شیدایی را تجربه کرده یا بکنند بیشتر از سایر افراد خواهد بود

علایم

احساس غم - گریه ناگهانی - حساسیت به طرد شدن - خلق افسرده - اضطراب

توضیحات

ویژگی اصلی این اختلال که امکان بروز آن پس از شروع اولین دوره قاعدگی می باشد، تغییرات سریع خلقی، تحریک پذیری، ملال و علایم اضطرابی در مرحله پیش از قاعدگی است.

حداقل پنج علامت از موارد ذیل در هفته آخر قبل از شروع خون ریزی وجود دارد:

- تغییرات سریع خلقی
- تحریک پذیری یا عصبانیت شدید
- خلق افسرده برجسته
- احساس ناامیدی
- افکار خود سرزنشی
- اضطراب
- تنش چشم گیر
- احساس برافروختگی و بی تابی
- کاهش علایق در اکثر فعالیت ها
- احساس ذهنی اشکال در تمرکز
- ضعف و خسته شدن سریع
- فقدان انرژی چشم گیر
- تغییر بارز اشتها
- پر خوری یا میل به غذاهای خاص
- پر خوابی یا بی خوابی
- احساس خارج از کنترل بودن یا از پا در آمدن

این اختلال موجب ناراحتی یا تداخل قابل توجهی در فعالیت های اجتماعی، شغلی، تحصیلی یا روابط فرد با دیگران شده و ناشی از اثرات فیزیولوژیک یک ماده یا بیماری طبی دیگر نیست. بهبودی پس از چند روز از شروع خون ریزی آغاز و عرض هفته بعد از خون ریزی قطع یا خیلی خفیف می شود.

 

پراشتهایی عصبی / اختلال پرخوری

پر اشتهایی عصبی و اختلال پرخوری هردو از اختلال های مربوط به تغذیه مجسوب می شوند. علایم اولیه مشابه این دو اختلال که حداقل یک بار در هفته و در مدت سه ماه تداوم دارد، به شرح ذیل است:

  • دوره پرخوری: صرف میزانی از غذا در یک دوره زمانی کمتر از دو ساعت، که مشخصا بیشتر از مقداری است که اکثر مردم می توانند طی همین مدت و تحت شرایط مشابه بخورند. خوردن سریع تر از حالت طبیعی، خوردن تا زمانی که سیری توام تا احساس ناراحتی ظاهر شود، خوردن مقدار زیاد غذا در زمانی که فرد از لحاظ جسمی گرسنه نیست، خوردن در تنهایی به دلیل احساس شرم از مقدار غذای خورده شوده و احساس تنفر از خود یا احساس گناه شدید پس از پرخوری از نشانه های دوره پرخوری است. این دوره لزوما به یک موقعیت محدود نمی شود مثلا فردی ممکن است پرخوری را در رستوران آغاز و آن را در بازگشت به منزل ادامه دهد. ته بندی های مداوم با مقادیر جزیی غذا در طول روز به عنوان پرخوری تلقی نمی شود.
  • ناتوانی در کنترل خوردن: این مسئله می توان به صورت احساس ناتوانی در توقف خوردن یا کنترل نوع یا حجم غدای مصرفی باشد. اشکال در کنترل پرخوری ممکن است مطلق نباشد، برای نمونه، فرد ممکن است وقتی تلفن زنگ بزند، کماکان به خوردن ادامه دهد، در حالی که اگر کسی سرزده وارد اتاق شوند، خوردن را متوقف کند.

 

تفاوت ها

هر چند پرخوری و ناتوانی در کنترل خوردن، در پراشتهایی عصبی و اختلال پرخوری مشترک هستند، اما این دو اختلال در بعضی از جنبه های اساسی با هم تفاوت دارند که عبارتند از:

  • پاکسازی: فرد مبتلا به پر اشتهایی عصبی، اعمال نامتناسبی را به صورت مفرط و مکرر در جهت جبران پرخوری و به منظور جلوگیری از افزایش وزن، انجام می دهد که به روش های پاکسازی معروف هستند. نمونه ای از روش های پاکسازی به این شرح هستند، استفراغ کردن بلافاصله پس از خوردن غذا که به وسیله تحریک رفلکس عق زدن انجام می گیرد، در طول زمان این روش به شکلی تشدید می شود که فرد به قصد استفراغ کردن پرخوری می کند. مصرف نا به جای مدرها و مسهل ها، مصرف یا قطع داروهای تاثیر گذار بر هورمون ها مانند مصرف هورمون تیروئید یا قطع انسولین در دیابتی ها. روزه داری یک روزه یا بیشتر از آن. ورزش شدید در زمان و مکان نامناسب تا حدی که مانع فعالیت های مهم فرد می شود و علی رغم آسیب یا سایر عوارض طبی ادامه می یابد.
  • محدودیت رژیم غذایی: مبتلایان به پر اشتهایی عصبی به طور معمول در فواصل بین پرخوری ها، محدودیت رژیم غذایی واضح یا برنامه ریزی شده ای را برای کاهش وزن دارند در حالی که در اختلال پرخوری، فرد به دنبال بروز پرخوری اقدام به گرفتن رژیم می کند به عبارتی در پراشتهایی عصبی اول رژیم غذایی سپس پرخوری و در اختلال پرخوری اول پرخوردن و سپس رژیم غذایی روی می دهد.
  • پاسخ به درمان: میزان بهبودی در مبتلایان به اختلال پرخوری بالاتر از کسانی است که مبتلا به پر اشتهایی عصبی هستند.

سایکوز (روان پریش) به دسته ای از اختلال های  شدید روانی اطلاق می شود که در آن ارتباط بیمار با واقعیت قطع می شود. این افراد به صورت چشمگیری حس واقعیت سنجی آنان مختل شده، نسبت به بیماری خود بصیرت و آگاهی ندارند و در دنیای کاملاً اختصاصی خود به سر می برند. این دسته از اختلال های روانی با توهم، هذیان و افت عملکرد و ناتوانی بارز همراه است. از سایکوزهای مهم می توان به اسکیزوفرنی و اختلال های دوقطبی اشاره کرد.

نوروز: نوروز (روان نژند) به گروهی از اختلال های روانی بدون علل عضوی اطلاق می شود که در آن بیمار بینش قابل ملاحظه ای نسبت به وضع خود دارد، تجربیات فردی، ذهنی و خیال پردازی های خود را با واقعیات محیط خارج در هم نمی آمیزد. رفتار ممکن است شدیدا مختل شود، اما از هم گسیختگی شخصیت وجود ندارد. احساس ناراحت بودن، از یاد بردن نقش اجتماعی خود، پرخاشگری، اختلال خواب، خستگی و ناتوانی در روابط جنسی، سازش با مشکلات، عدم سازگاری، رفتار کودکانه و اضطراب مداوم در افراد روان نژند مشاهده می شود . اضطراب، هیستری، وسواس و فوبیا از انواع نوروز های مهم هستند.

اختلال مرزی: اختلال مرزی (بوردرلاین) توصیف کننده مواردی است که طبقه بندی آن ها به دلیل قرار گرفتن در مرز بین دو طبقه تشخیصی دشوار است. سه مورد عمده برای این اصطلاح وجود دارد، در اولین مورد، اختلال مرزی به عنوان یک طبقه تشخیصی تلقی شده که خصوصیات آن به صورت مبهم تعریف شده ولی مشتمل است بر خشم، اشکال در روابط، و فقدان هویت شخصی. در دومین مورد، اختلال مرزی تظاهر خفیفی از اسکیزوفرنی تلقی می شود و در کاربرد سوم، اصطلاح مرزی به نوعی اختلال شخصیت اطلاق می شود که با روابط بی ثبات، خشم نامتناسب، اختلال هویت، خلق بی ثبات واحساس بی حوصلگی مزمن مشخص می شود.

 

تفاوت ها
عده ای از روانشناسان اختلال های روانی را از جهت شدت بیماری به دو دسته سایوتیک و نوروسایکوتیک (نوروز) تقیسم کرده و اختلال مرزی را در بین این دو طبقه در نظر می گیرند.

تفاوت عمده این گروه ها مبتنی بر درجه آگاهی شخص از حالت های خود است. شدت علایم بیماری در نوروزها کمتر از سایکوزها بوده و علاوه بر آن افراد نوروتیک به بیماری خود به صورت قابل ملاحظه ای آگاهی داشته و ارتباط آنان با خود و دنیای خارج از خود قطع نمی باشد. اما در افراد سایکوتیک آگاهی نسبت به بیماری خود وجود ندارد. پس به صورت کلی می توان گفت، اختلاف این دو دسته بر اساس شدت اختلال و وجود یا فقدان بینش است.

افراد با اختلال مرزی بین دو گروه روان پریش و روان نژند هستند، زمانی آگاه نسبت به بیماری خود بوده و گاهی با خود و دنیای خارج از خود قطع رابطه می نمایند.

برای روشن تر شدن مطلب دو مثال ارایه می شود:

  • فردی را نظر بگیرید که توهم دارد و شیطان را جلوی خود می بیند. اگر او قبول کند که این توهم پوچ و بی اساس است نوروتیک خواهد بود، اما اگر خیال کند که واقعاً شیطان را می بیند، مبتلا یه سایکوز است.
  • در بلندی یک ساحل صخره ای ایستاده اید، اگر آب خروشان اقیانوس را به معنای بیماری روان پریشی و صاحل صخره ای را به معنای بیماری روان نژندی در نظر بگیریم، شما که تماشاگر این منظره هستید نمی توانید خطی صاف و یکنواخت را به عنوان مرز بین اقیانوس و ساحل در نظر بگیرید. آب گاهی به صخره محکم می کوبد و جلو می آید و گاهی به محل قبلی نرسیده بر می گردد. این خط ناهمگون، همان اختلال مرزی است که گاهی ساحل صخره ای است و گاهی اقیانوس مواج.

صدابیزاری، صدابیزاری گزینشی، یا میسوفونیا  یا تنفر از صدا، اختلالی عصبی است که فرد مبتلا به آن با شنیدن بعضی صداهای خاص دچار احساسات منفی شدیدی مانند عصبانیت، گریختن، تنفر و انزجار می‌شود. این صداها می‌توانند آرام یا بلند باشند.

مبتلایان به صدابیزاری معمولاً با شنیدن صداهایی مانند جویدن آدامس، تخمه شکستن ،صاف کردن گلو، هورت کشیدن، سرفه یا فین فین کردن مداوم، تایپ کردن، یا صدای تق تق مداوم دچار عصبانیت شده و میل شدیدی به ترک محیط پیدا می‌کنند. محرک‌های دیداری مثلاً تکان‌های مداوم پا یا دست دیگران در اثر بی قراری، دیدن فرد در حال جویدن ادامس یا جویدنناخن هم می‌توانند عامل تحریک عصبی این افراد شوند. هر فرد به دستهٔ خاصی از محرک هاحساسیت نشان می‌دهد و میزان حساسیت فرد به هر کدام از محرک‌ها متفاوت است.

این احساسات منفی می‌تواند از متوسط تا زیاد باشد و حتی به اضطراب یا عصبانیت تمام عیار تبدیل شود. همچنین احساس نیاز به ترک سریع مکان هم معمول است. فرد در مواجهه با محرک‌ها ممکن است دچار آشفتگی، حالت تدافعی یا تهاجمی شود. فرد ممکن است با تقلید و شکلک درآوردن، دور کردن خود از محرک یا نشان دادن خشم و عصبانیت به شخص ایجاد‌کنندهٔ محرک واکنش نشان دهد.

بعضی افراد مبتلا به صدابیزاری تلاش می‌کنند تماسشان را با محل یا افراد و موقعیت‌هایی که آن‌ها را در معرض محرک‌ها قرار می‌دهند محدود کنند. متأسفانه این امر همیشه ممکن نیست. در بیشتر موارد نزدیکترین افراد به فرد مبتلا، ایجادکنندهٔ بدترین محرک‌ها (که در صدر آن‌ها صداهای ایجاد شده از دهان قرار دارد) هستند.

فرد مبتلا به صدابیزاری ممکن است روابط اجتماعی خود را محدود کند، تا جایی که روابط شخصی‌اش دچار مشکل یا حتی قطع شود. وجود محرک‌ها در محیط کار می‌تواند باعث شود فرد مبتلا ساعات کاری خود را کاهش دهد یا منجر به ترک شغل شود. افراد مبتلا ممکن است از واکنش‌های خود احساس گناه کنند، خودداری فرد از بیان مشکل برای خانواده و دوستان ممکن است آن‌ها را دچار سردرگمی کند زیرا این افراد نمی‌توانند بفهمند چرا فرد این احساسات منفی را نشان می‌دهد زیرا از نظر آن‌ها دلیلی برای چنین واکنش‌های قوی‌ای در این موارد وجود ندارد.

مکالمهٔ مداوم و باز افراد مبتلا با افراد خانواده می‌تواند باعث کاهش تنش شود.هر فرد به دسته خاصی از این محرک‌ها حساسیت نشان می دهد و نسبت میزان حساسیت فرد به هر کدام از محرک‌ها متفاوت است . اختلال این سندرم می‌تواند ژنتیکی باشد و علت آن ، اختلال در عملکرد قشر سینگولیت و انسیولار مغزی است. این بیماری معمولاً قبل از بلوغ جنسی ، بین سنین ۹ تا ۱۳ سال اتفاق می افتد و بروز آن در دختران بیشتر از پسران است. 

خلق و خوی همه مردمان در دوره های گوناگون زندگی تغییر میکند. اما اگر مبتلا به اختلال دوقطبی باشید حال و هوایتان میان اختلال افسردگی اساسی و به اصطلاح شیدایی تغییر میکند. در میانه این دوره ها شما دوره های سالم را دارید که اغلب تا چندین سال بدرازا میکشد.

اختلال دوقطبی چیست؟

اختلال دو قطبی نوعی بیماری روانی است که در آن حالت شما میان شیدایی و افسردگی در نوسان است. در فاصله میان این دوره ها شما دوره های سالم را دارید. این حالتها، فاز شادی و شعف ، فاز شیفتگی و شیدایی و فاز افسردگی خوانده میشوند. آمیزههای گوناگونی از این حالتها وجود دارند که به گروه های مختلف بیماری اختلال دوقطبی تقسیم میشوند. اختلال دو قطبی میتواند ناشی از حوادث بیرونی باشد ماانند استرس، و فشارهای روحی عمومی و در دوران نوجوانی شروع به ظاهر شدن میکند. این بیماری تا آخر عمر باقی میماند. خطر اینکه یک فرد در طول زندگی خودگرفتار بیماری اختلال دوقطبی شود چیزی بین یک تا دو درصد است و در سراسر جهان به یک اندازه شایع است.

شیدایی و نیمه شیدایی چه هستند؟

شیدایی و نیمه شیدایی میتواند منجر به از دست دادن قدرت تشخیص در شما شود و بر روی روابط با دیگران، کار و اقتصاد شما تاثیر بگذارد. برای نمونه چندین پروژه را راهاندازی میکنید، به گونهای اغراق آمیز شاد و اجتماعی هستید و دست بکارهایی میزنید که کم و بیش برای شما عواقب جدی به دنبال دارد. اغلب بسیار فعال هستید و به خواب بسیار کمی نیاز دارید. اعتماد بنفس شما به میزان قابل ملاحظهای از موارد عادی بیشتر است و از اینکه کسی بطور مثال ایدههای درخشان شما را به پرسش بگیرد، یا به عشقتان باور نداشته باشد، از زندگی شبانه شما ویا همه پروژههایی که راه انداختهاید خرده بگیرد میتوانید خشمگین شوید.

در بیماری شیدایی شما بسیار فعال هستید و اگر شما دچار بیماری شیدایی شدهاید فردی هستید پر فعالیت که به آسانی قدرت درک واقعیت را از دست میدهد و ممکن است دچار روانپریشی شود. در حالت نیمه شیدایی بیمار قدرت درک واقعیت را از دست نمیدهد و کمتر فعال است. بعد از دورههای شیدایی و نیمه شیدایی بیمار دچار اختلال افسردگی اساسی میشود. اختلال افسردگی اساسی میتواند چنان عمیق باشد که بیمار بفکر خودکشی و نقشه کشیدن برای کشتن خود بیفتد. گاهی افسردگی چنان عمیق است که بیمار واقعا دست به خودکشی نیز میزند.

عامل بیماری اختلال دوقطبی چیست؟

بیماری اختلال دوقطبی یک بیماری ژنتیک است و بر روی کارکرد مغز تاثیر میگذارد. استعداد و فعالیت مغز با خلاقیت مرتبط است.

انواع بیماری اختلال دوقطبی

بیماری اختلال دو قطبی انواع مختلفی دارد اما بطور عام میتوان آن را به نوع ۱ و نوع ۲ تقسیم کرد. در نوع ۱ بیمار بین شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است، در نوع ۲ بیمار بین نیمه شیدایی و اختلال افسردگی اساسی در نوسان است.

از کجا میتوان کمک دریافت کرد؟

اگر گمان میکنید که خود یا فرد دیگری دچار بیماری اختلال دو قطبی شدهاید باید به درمانگاه روانپزشکی مراجعه کنید. در آنجا ابتدا یک تشخیص اولیه از وضعیت شما میدهند وبعد بررسی های بیشتری انجام خواهد شد که نشان میدهد آیا شما بیماری اختلال دوقطبی دارید یا نه

چه کمکهایی هست که من میتوانم دریافت کنم و چه کاری خودم میتوانم بکنم؟

مداوای اختلال دوقطبی لازم است زیرا بیماری میتواند بروی همه زندگی شما تاثیر بگذارد و خطر خودکشی زیاد است. اگر دچار بیماری اختلال دوقطبی هستید نیاز به مداوا با دارو دارید برای اینکه مانع از حمله بیماری شوید و از خطر یک دوره تازهی بیماری جلوگیری کنید. هم شما و هم اطرافیان شما لازم است که درباره این بیماری اطلاعات بیشتری داشته باشید و نشانههای شروع آن را یاد بگیرید تا خطر بروز دوباره آن را کاهش دهید. روان درمانی و یک گفتگوی خوب با درمانگرتان، مهم است. اگر شما یا اطرافیانتان متوجه نشانههای شروع بیماری شدهاید، برای جلوگیری از دور تازهی بیماری، یک روش دیگر داشتن یک برنامه عمل است. همچنین مرخصی استعلاجی در طول یک دوره و حتی بستری شدن در بیمارستان نیز میتواند لازم شود.